۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۸

نشین به تخت دل ما و پادشاهی کن
بده تو داد دل ما و هرچه خواهی کن

گواه خون دل ماست مردم دیده
تو چشم سوی من و گوش بر گواهی کن

که خون دل به فراقت ز دیده می بارد
ز وصل خویشتنش زود عذرخواهی کن

وگر ز مردم چشمم نمی کنی باور
نظر به اشک چو مرجان و رنگ کاهی کن

منم گدای سر کوی تو دریغ مدار
نظر ز حال فروماندگان و شاهی کن

درین جهان اگرت وصل دوست می باید
بیا و از دل و جان آه صبحگاهی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.