هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌تنگی سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و درد فراق را درمان نماید. او خود را بنده‌ای ضعیف و معشوق را پادشاهی می‌داند و امیدوار است که معشوق با لطف خود به او نگاه کند. شاعر از بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که به وصل روی آورد و دل‌خسته‌دلان را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعر کلاسیک و اصطلاحات خاص آن ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۱۶۹

خلاف عادت معهود را وفایی کن
بیا و درد من از وصل خود دوایی کن

تو پادشاهی و من بنده ای ضعیف نحیف
نظر ز روی عنایت سوی گدایی کن

چرا شدی تو ز ما ای نگار بیگانه
که گفت پشت وفا را به آشنایی کن

نوای خسته دلان وصل تست تا دانی
ز لطف چاره احوال بی نوایی کن

چو بگذری چو سهی سرو در سرا بستان
به سوی خسته دلان نیز مرحبایی کن

مگر کند نظری بر جهان ز لطف کنون
بیا و میل سوی بوستان سرایی کن

به لطف گفتمش امشب دمی مرا بنواز
که گفت با تو که آن باز ماجرایی کن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.