۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶۹

خلاف عادت معهود را وفایی کن
بیا و درد من از وصل خود دوایی کن

تو پادشاهی و من بنده ای ضعیف نحیف
نظر ز روی عنایت سوی گدایی کن

چرا شدی تو ز ما ای نگار بیگانه
که گفت پشت وفا را به آشنایی کن

نوای خسته دلان وصل تست تا دانی
ز لطف چاره احوال بی نوایی کن

چو بگذری چو سهی سرو در سرا بستان
به سوی خسته دلان نیز مرحبایی کن

مگر کند نظری بر جهان ز لطف کنون
بیا و میل سوی بوستان سرایی کن

به لطف گفتمش امشب دمی مرا بنواز
که گفت با تو که آن باز ماجرایی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.