هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد و رنج شاعر از فراق معشوق است. او از پریشانی خاطر، بی‌قراری، و درماندگی در عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که با وفاداری و لطف، رنج هجران را بر او آسان‌تر نکند. شاعر خود را در برابر عظمت معشوق ناچیز می‌داند و از او می‌خواهد که مانند خورشید بدرخشد و او را در غم و اندوه بیشتر فرو نبرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۱۱۷۱

زین بیشتر چون زلف خود خاطر پریشانم مکن
واندر فراق ای عمر من شیدا و حیرانم مکن

دردی ز تو دارم ولی درمان نمی یابم چرا
آخر که گفتت درد ده وز لطف درمانم مکن

از دست هجران جان من آمد به لب از وصل خود
دادم بده زین بیشتر بیداد بر جانم مکن

پیمان تو با من داده ای در عهد حسن خویشتن
ای نور دیده رخنه ای در عهد و پیمانم مکن

من ذرّه ناچیز و تو سلطان انجم خود تویی
خورشید وارم رخ نما چون ابر گریانم مکن

هر چند من مستغرقم از آب چشم خویشتن
بر آتش هجران خود زین بیش بریانم مکن

ای جان و ای جانان من فرماندهی بر جان من
هر جور می خواهی بکن در بند هجرانم مکن

چون از رخ جان پرورت هستم بعید اندر جهان
من لاشه ی بی حاصلم در عید قربانم مکن

از تاب چوگان دو زلف اندر سر میدان عشق
مانند گوی اندر غمت افتان و خیزانم مکن
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.