۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۰۸

ما را شکایتیست ز دست جفای تو
تا کی کشد بگو دل مسکین بلای تو

با آنکه دل ببردی و در پا فکندیش
جان کرده ایم در سر مهر و وفای تو

تا کی جفا و جور کنی بر دلم بگو
از حد برفت ای دل و دین ماجرای تو

ای دیده تا به چند کنی بر دلم ستم
هجران آن نگار دهد هم جزای تو

روزی ز من نپرسی ای سرو راستی
عمریست تا ز جان شده ام مبتلای تو

جور رقیب و سرزنش اهل روزگار
تا کی کشم بتا تو بگو از برای تو

تو پادشاه هر دو جهانی و من گدا
خرّم کسی که در دو جهان شد گدای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.