۱۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱۶

ای صبا حال دل من بر دلدار بگو
قصّه بلبل شوریده به گلزار بگو

آنچه بر جان من از محنت دلدار منست
یک به یک بشنو و لطفی کن و با یار بگو

زینهار از من دلخسته به دلدار رسان
و آنچه گویم به تو ای یار تو زنهار بگو

جانم از درد فراقت به لب آمد جانا
کی بود با تو مرا وعده ی دیدار بگو

صبر ماهی نتواند که کند ز آب ولی
می کنم صبر ز روی تو به ناچار بگو

مدّعی عیب من دلشده زین بیش مکن
حال آشفتگی دل بر دلدار بگو

کاین دل از زلف تو چون جان و جهان بی سر و پاست
از که جوید دل من چاره ی این کار بگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.