هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دلتنگی و غم خود به دلیل دوری از معشوق میگوید و از او میخواهد که حالش را بپرسد و دلیل بیمهریاش را بیان کند. او از روزگار ناگوار و جور آن نیز شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۲۱۷
صبا تو حال دل خسته با نگار بگو
حدیث روز غم ما به غمگسار بگو
اگر ملول نگردد ز من بپرس نهان
و گر بپرسدت از من به آشکار بگو
که بی وصال تو جانم به لب رسید ز غم
بیا به غور دلم رس تو زینهار بگو
بگو که ای بت سیمین عذار سنگین دل
مرا به درگه تو از چه نیست بار بگو
چو روزگار برآشفته ام چرا با ما
به جان رسید دل از جور روزگار بگو
حدیث روز غم ما به غمگسار بگو
اگر ملول نگردد ز من بپرس نهان
و گر بپرسدت از من به آشکار بگو
که بی وصال تو جانم به لب رسید ز غم
بیا به غور دلم رس تو زینهار بگو
بگو که ای بت سیمین عذار سنگین دل
مرا به درگه تو از چه نیست بار بگو
چو روزگار برآشفته ام چرا با ما
به جان رسید دل از جور روزگار بگو
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.