هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید و از سایه‌ی زلف معشوق به عنوان پناهگاه خود یاد می‌کند. او از آشفتگی و تباهی حال خود در اثر این عشق می‌نالد و از زیبایی‌های معشوق مانند زلف و خال او تعریف می‌کند. شاعر از نگاه سنگین معشوق و بی‌توجهی او به دیگران شکایت دارد و از او می‌خواهد که رحمی بر او کند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که تنها پناه او سایه‌ی لطف معشوق است و از او می‌خواهد که گاهی به جهان و به او نظر کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۲۲۱

تا مرا شد سایه زلفت پناه
گشت از آشفتگی حالم تباه

می کنم از پشتی زلف کجت
خانه دل را به دست خود سیاه

گوئیا در وصف زلف و خال تست
حاصل این بیت چون کردم نگاه

در سر زلف تو صد لیلی اسیر
در زنخدان تو صد یوسف به چاه

دیده مردم دار باشد چشم تو
خاطر مردم نمی دارد نگاه

چند ریزد خون هر بیچاره ای
چند گیرد نکته بر هر بی گناه

خاک راهت شد وجودم تا مگر
افتدت روزی گذر بر خاک راه

رحمتی کن بر گدای خویشتن
چون شدی بر ملک خوبی پادشاه

آه من در سنگ خارا کرد اثر
در دل سنگین تو نگرفت آه

هرکسی دارد پناهی و مرا
نیست جز در سایه لطفت پناه

تا جهان باشد پناه من تویی
بر جهان آخر نظر کن گاه گاه
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.