۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲۲

ای سودا دیده ام روی چو ماه
دل گرفته در سر زلفت پناه

با رخ چون ماه و قد همچو سرو
وز دو ابروی کج و چشم سیاه

با قد چون یاسمین و لعل لب
یک جهت کردم بدان زلف دوتاه

این همه مکر و فسون کرد او به چشم
تا به افسونم ببرد آخر ز راه

ابروی فتّان و چشم مست تو
خون ما آخر بریزد بیگناه

سرو سیم اندام را در بوستان
گو ز روی لطف کن در ما نگاه

تا شود چون کیمیا خاکی تنم
زان نظر جانا ز کام نیک خواه

بر سر خاکم گذر کن تا ز مهر
رسته بینی یک جهان مهر گیاه

یک نظر بر ما فکن از روی لطف
چون تویی بر هر دو عالم پادشاه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.