هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عطار بیانگر درد و رنج عشق نافرجام است. شاعر از عشق به معشوق سخن می‌گوید و از سوختن در آتش فراق و آرزوی وصال شکایت می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که بیش از این او را نیازارد و به وصالش امیدوارش کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۲

جان ز مشک زلف دلم چون جگر مسوز
با من بساز و جانم ازین بیشتر مسوز

هر روز تا به شب چو ز عشق تو سوختم
هر شب چو شمع زار مرا تا سحر مسوز

مرغ توام به دست خودم دانه‌ای فرست
زین بیش در هوای خودم بال و پر مسوز

چون آرزوی وصل توام خشک و تر بسوخت
در آتش فراق، خودم خشک و تر مسوز

چون دل ببردی و جگر من بسوختی
با دل بساز و بیش ازینم جگر مسوز

یکبارگی چو می‌بنسوزی مرا تمام
هر روزم از فراق به نوعی دگر مسوز

جانم که زآرزوی لبت همچو شمع سوخت
چون عود بی‌مشاهدهٔ آن شکر مسوز

عطار را اگر نظری بر تو اوفتد
این نیست ور بود نظرش در بصر مسوز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.