۱۱۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۳۹

تو را لبیست نگارا چو غنچه پرخنده
مرا سریست چو نرگس به پیش افکنده

نقاب از رخ خود برگشا که تا خورشید
شود ز تاب رخ روشن تو شرمنده

تنت ز درد مصون باد و دل ز غم آزاد
که نیست ذات شریفت به این دو ارزنده

منت زجان شده ام بنده و خداوندان
نظر ز روی عنایت کنند بر بنده

هر آنکه روی توی را صبح و شام می بیند
یقین شدم که ورا دولتیست پاینده

نظر به جانب ما کن ز روی لطف دمی
که سال و ماه و شب و روز تست فرخنده

چو همدمم دم عیسی دمست گو یکدم
بدم که تا دو جهان گردد از دمش زنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.