هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به توصیف معشوق و زیباییهای او پرداخته و از عشق و ارادت خود به معشوق سخن میگوید. او از معشوق میخواهد که نقاب از چهره برگیرد تا خورشید در مقابل زیبایی او شرمسار شود. شاعر آرزو میکند که معشوق از درد و غم دور باشد و از لطف و عنایت او بهرهمند شود. همچنین، او معتقد است که دیدن چهره معشوق باعث خوشبختی و سعادت پایدار میشود.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مضامین عاشقانه و غنایی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۱۲۳۹
تو را لبیست نگارا چو غنچه پرخنده
مرا سریست چو نرگس به پیش افکنده
نقاب از رخ خود برگشا که تا خورشید
شود ز تاب رخ روشن تو شرمنده
تنت ز درد مصون باد و دل ز غم آزاد
که نیست ذات شریفت به این دو ارزنده
منت زجان شده ام بنده و خداوندان
نظر ز روی عنایت کنند بر بنده
هر آنکه روی توی را صبح و شام می بیند
یقین شدم که ورا دولتیست پاینده
نظر به جانب ما کن ز روی لطف دمی
که سال و ماه و شب و روز تست فرخنده
چو همدمم دم عیسی دمست گو یکدم
بدم که تا دو جهان گردد از دمش زنده
مرا سریست چو نرگس به پیش افکنده
نقاب از رخ خود برگشا که تا خورشید
شود ز تاب رخ روشن تو شرمنده
تنت ز درد مصون باد و دل ز غم آزاد
که نیست ذات شریفت به این دو ارزنده
منت زجان شده ام بنده و خداوندان
نظر ز روی عنایت کنند بر بنده
هر آنکه روی توی را صبح و شام می بیند
یقین شدم که ورا دولتیست پاینده
نظر به جانب ما کن ز روی لطف دمی
که سال و ماه و شب و روز تست فرخنده
چو همدمم دم عیسی دمست گو یکدم
بدم که تا دو جهان گردد از دمش زنده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.