هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق یار می‌نالد و از جفا و ستم معشوق شکایت می‌کند. او از دلبستگی شدید دل و جان خود به معشوق سخن می‌گوید و از این که معشوق به وفاداری او پاسخی نمی‌دهد، اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۱۲۷۷

تا کی ای دیده دل اندر رخ جانان بندی
مدّتی با غم زلف مهی اندر بندی

بس جفا می رود اندر غم هجران بر من
تا کی ای جان ستم و جور به ما بپسندی

نقش رویت نرود هرگزم از دیده جان
تو مگر مهر رخت در دل ما آکندی

آخر ای دیده ی مهجور ستمدیده چرا
در غمش باز سپر بر سر آب افکندی

ای دل خسته تو تا چند ز سودای رخش
در سر زلف دلارام چنین پابندی

ما سهی سرو ندیدیم بدین شیوه گری
ما دگر ماه ندیدیم بدین دلبندی

چون دل و جان و جهان هر سه فدایت کردم
تو چرا یکسره دل را ز وفا برکندی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.