۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷۹

دلا خود را به مه رویی چه بندی
مرا حیران و سرگردان پسندی

چنین زار و نزارم در فراقش
بگو تا کی به عشقش کار بندی

یقین تو بار نابی از در دوست
که همچون آهوی سر در کمندی

صبا از ما بگو با آن ستمگر
نگویی در پی آزار چندی

چرا مهر از من مسکین بریدی
چرا شاخ امید از بیخ کندی

بگو من چند گریم در فراقت
به سان ابر تو چون گل بخندی

جهانا تا به کی چون مرغ زیرک
به دام زلف دلبر پای بندی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.