هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد هجران و فراق یار می‌نالد و از او می‌خواهد که به حال پریشانش توجه کند و از سفر دوباره بپرهیزد. شاعر از عشق و وفاداری سخن می‌گوید و از غم و اندوهی که بر جانش چیره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۳۷۴

تو خود به حال پریشان ما نظر نکنی
به کنج کلبه احزان ما گذر نکنی

بیا که از غم هجرت به جان رسید دلم
به شرط آنکه ز پیشم دگر سفر نکنی

به لطف بنده نواز تو چشم آن دارم
که گوش با سخن مدعی دگر نکنی

دلا تو تا سر ما را به باد بر ندهی
هوای زلف سیاهش ز سر به در نکنی

میسّرت نشود وصل دوست تا جان را
به پیش ناوک مژگان او سپر نکنی

چو خسرو از لب شیرین دوست در تابی
خود التفات دگرباره با شکر نکنی

ایا نسیم صبا یار بی وفای مرا
ز حال و کار پریشان ما خبر نکنی

ز چشم مست تو صد فتنه در جهان افتاد
چرا به حال خراب جهان نظر نکنی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.