هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌وفایی، بی‌توجهی و جفای معشوق یا دوست است. شاعر از این که نه تنها دردش را تسکین نمی‌دهند، بلکه به دشمنانش نیز روی خوش نشان می‌دهند، شکایت دارد. او از ظلم و ستم به دوستان و بی‌گناهان انتقاد کرده و در پایان، وفاداری خود را اعلام می‌کند اما از این که با او نیز جفا می‌شود، متعجب است.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاطفی و انتقادی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا، ظلم و وفاداری نیاز به درک عمیق‌تری از روابط انسانی دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر آن را درک می‌کنند.

شمارهٔ ۱۳۷۵

نه درد دلم را دوا می کنی
نه بر گفته ی خود وفا می کنی

نه یک شب به حالم کنی رحمتی
نه فکری ز روز جزا می کنی

نه کام دلم یک نفس می دهی
نه از بند جورم رها می کنی

چرا زخم بر دوستان می زنی
چرا کام دشمن روا می کنی

به خون غریبان کمر بسته ای
مکن جان مکن جان خطا می کنی

جفا با اسیران مسکین چرا
به کام دل ناسزا می کنی

فغانی برآرم ز جور تو من
بگویم که با من چه ها می کنی

چو جان در وفایت دهم مردوار
جفا با من آخر چرا می کنی

تو را در جهان نیست عیبی جز این
که بیداد بر آشنا می کنی
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.