۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۸۷

ای جان و جهان توام پناهی
بر جمله جهان تو پادشاهی

بر عشق رخ تو مردم چشم
در دیده ی ما دهد گواهی

خون جگرم ز دیده پالود
معلوم شود ترا کماهی

شرحش نتوان که خود بگوید
خوناب دو چشم و رنگ کاهی

از ناله ما نرفت در خواب
دوش از غم هجر مرغ و ماهی

خواهم شب وصل تو نگارا
وز جور بکن هر آنچه خواهی

در جمله جهان رهست ما را
از ره مگذر چو مرد راهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.