هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و زیبایی معشوقهاش سخن میگوید، اما از بیمهری و جفای او نیز شکایت دارد. او از دلتنگی و انتظار برای بازگشت معشوق میگوید و از خدا میخواهد که به او نظر کند. در نهایت، شاعر از ویرانی جهان به دلیل ستم معشوق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'ستمگرا' و 'جور و جفایت' ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی برای درک کامل داشته باشند.
شمارهٔ ۱۳۹۸
گذشت حسن نگارم ز حد زیبایی
نماند در دل تنگم از آن شکیبایی
بتیست گل رخ مه روی لیک بدمهرست
به سان ماه، رخش شب رویست هر جایی
چو سرو بر لب جویست رسته بر دل ما
نشسته بر سر راهیم تا تو باز آیی
ستمگرا مکن این جور بر من مهجور
که نیستم پس از این بر جفا توانایی
ز دست جور و جفایت جهان و ملک جهان
خراب گشت تو را واجبست دارایی
به شکر آنکه بدین شاد و من شکسته دلم
نظر به جانب این خسته کن خدارایی
نماند در دل تنگم از آن شکیبایی
بتیست گل رخ مه روی لیک بدمهرست
به سان ماه، رخش شب رویست هر جایی
چو سرو بر لب جویست رسته بر دل ما
نشسته بر سر راهیم تا تو باز آیی
ستمگرا مکن این جور بر من مهجور
که نیستم پس از این بر جفا توانایی
ز دست جور و جفایت جهان و ملک جهان
خراب گشت تو را واجبست دارایی
به شکر آنکه بدین شاد و من شکسته دلم
نظر به جانب این خسته کن خدارایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.