هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و جفای معشوق شکایت میکند و از او میخواهد که از سرکشی و بدخویی دست بردارد. او از غم و اندوه عشق مینالد و از معشوق میپرسد که از او چه میخواهد. شاعر همچنین از رقیب میخواهد که سخنان بیهوده نگوید و به عشق او احترام بگذارد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'جوی خون رود از چشم' ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
شمارهٔ ۱۴۱۲
چرا به ترک جفا دلبرا نمی گویی
چرا رخ دلم از خون دیده می شویی
به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر
تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی
مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم
بگو که از من خسته جگر چه می جویی
بیا به چشمه چشمم نشین که هر ساعت
تو در سراب دو چشمم چو سرو می پویی
دلا تو تا به کی آخر ز تاب چوگانش
به سر دوان شده و بی قرار چون گویی
رقیب گفت برو ترک عشق دوست بکن
رقیب بیهده گو را بگو چه می گویی
مرا سریست فدای ره وفا کردم
نگار من تو چرا این چنین جفاجویی
چرا رخ دلم از خون دیده می شویی
به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر
تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی
مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم
بگو که از من خسته جگر چه می جویی
بیا به چشمه چشمم نشین که هر ساعت
تو در سراب دو چشمم چو سرو می پویی
دلا تو تا به کی آخر ز تاب چوگانش
به سر دوان شده و بی قرار چون گویی
رقیب گفت برو ترک عشق دوست بکن
رقیب بیهده گو را بگو چه می گویی
مرا سریست فدای ره وفا کردم
نگار من تو چرا این چنین جفاجویی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.