هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جفا و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که دست از سخت‌گیری و بی‌رحمی بردارد. او از درد و رنج عشق می‌گوید و تأکید می‌کند که جز صبر چاره‌ای ندارد. در نهایت، شاعر از معشوق می‌خواهد که حداقل یک بار به یاد او باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و درد عشق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۴۱۱

جفا تا کی کنی بر ما نگویی
به خون دیده رویم چند شویی

به جان آمد دل من از جفایت
مکن زین بیش با ما تندخویی

مکن زین بیش خواری بر عزیزان
که در عالم نماند جز نکویی

چو جان و دل بدادم در غم تو
بگو تا از من مسکین چه جویی

دلا بنشین و کنج عافیت گیر
به کوی بی وفایان چند پویی

ندارد با من او یاری ندارد
جهان با درد بی درمان چه گویی

بجز صبرت نباشد هیچ تدبیر
که با درد و غمش سنگ و سبویی

چو رفتت آبرو در عشق بازی
مکن با طبع و خویش سخت رویی

به جان تو که بوی مهرت آید
اگر یک روز خاک ما ببویی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.