۱۱۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

دوش در خواب جنان دید دو چشم بختم
که دگر گلشن امّید من آراسته بود

از گل و لاله جهان خرّم و آنگه به کنار
دوست بنشسته و دشمن به میان خاسته بود

بدر شد ماه امید من و روشن دل گشت
گرچه از جور محاق فلکی کاسته بود

شکر معبود همی کردم و گفتم آخر
برسید آنچه دل من ز خدا خواسته بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.