هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که حتی اگر همه چیز از دست برود، مهم نیست، به شرطی که یار از دست نرود. او از درد عشق و رنج‌های آن می‌گوید و اشاره می‌کند که در صحرای عشق، فقط گل‌های زیبا می‌رویند و خاری وجود ندارد. همچنین، شاعر به ناتوانی در درمان درد عشق اشاره می‌کند و آن را با طبیب و باغبانی مقایسه می‌کند که نمی‌توانند در برابر طوفان عشق کاری انجام دهند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و رنج‌های آن更适合 برای مخاطبان با درک بالاتر از زندگی و احساسات است.

شمارهٔ ۸۲

مرا کام دل گر زیاری برآید
خوشم، گر پس روزگاری برآید

زهم گر بر آید دو عالم چه پروا
مبادا که یاری ز یاری برآید

بما چند کاوش، حذر کن ز آهی
که از سینه دلفگاری برآید

فکندیم کشتی ببحری و مشکل
کزو پاره ای از کناری برآید

زصحرای عشقت گلست آنچه روید
محالست ازین دشت خاری برآید

طبیب و غم عشق او جای رحمست
چه از صرصری باغباری برآید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.