۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲ - در استمهال از پرداخت وام فرماید

آیا ستوده خصالی که چرخ گاه عطا
هزار چشم به دست تو دوخت از اختر

رواست کز پی بزم تو بی طلب ریزی
زنافه مشگ وز نی شکر از صدف گوهر

شود چو عارضت افروخته ز آتش خشم
زتاب چهره تو آب می شود آذر

برآید از دل خورشید خاوری تکبیر
شوی سوار چو بر رخش آسمان پیکر

همیشه تا که گهر راست رشته شیرازه
مدام تا زگهر هست زینت افسر

بود چو رشته عدوی تو در نظر بی قدر
محب جاه تو باشد عزیز چون گوهر

سپهر منزلتا صاحبا بود هر چند
دلم فگار زبیداد چرخ دون پرور

چرا شکایت خود پیش روزگار برم
که آشنا نبود رحم با دل کافر

چو در پناه تو باشم ز حادثات چه غم
چو شمع پرده نشین شد چه باکش از صرصر

زمان پیش که دست طلب بوام گرفت
به رنگ غنچه زباغ سخات مشتی زر

اگر طلب ننمائی زمن چه بهتر از آن
وگرنه صبر کنی تا مواجب دیگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - آغاز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.