هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق، ناتوانی عقل و صبر در برابر آن، و تسلیم شدن در برابر عشق سخن میگوید. او از عجز خود در برابر طوفان غم و ناتوانی در کنترل احساساتش مینالد و به زیبایی معشوق و بیپناهی خود در برابر این عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات بهکار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارند.
شمارهٔ ۱۲
دل سپر بفکند چون درد تو را درمان نداشت
عقل پی گم کرد چون گوی تو را میدان نداشت
صبر می زد لاف چون طوفان غم بالا گرفت
عاجزی شد زانکه کشتی در خور طوفان نداشت
شحنه ی عشق تو تا سر حد جان آتش بزد
بیشتر می شد ولیکن بیشتر فرمان نداشت
غم نمی بایست دل را وین به اقبال تو بود
وانکه می بایست یعنی صبر یک جوزان نداشت
گوی زرد حسنت ولی ننهاد پای اندر رکاب
زانکه اندر هفت کشور جای یک چوگان نداشت
خون دل خوردی و به روی لب همی خایم که او
جان چرا پیشت به دندان مزد در دندان نداشت
ماند جانی با مجیر از وی به عیدی کن قبول
کو به از جان از برای عید تو قربان نداشت
عقل پی گم کرد چون گوی تو را میدان نداشت
صبر می زد لاف چون طوفان غم بالا گرفت
عاجزی شد زانکه کشتی در خور طوفان نداشت
شحنه ی عشق تو تا سر حد جان آتش بزد
بیشتر می شد ولیکن بیشتر فرمان نداشت
غم نمی بایست دل را وین به اقبال تو بود
وانکه می بایست یعنی صبر یک جوزان نداشت
گوی زرد حسنت ولی ننهاد پای اندر رکاب
زانکه اندر هفت کشور جای یک چوگان نداشت
خون دل خوردی و به روی لب همی خایم که او
جان چرا پیشت به دندان مزد در دندان نداشت
ماند جانی با مجیر از وی به عیدی کن قبول
کو به از جان از برای عید تو قربان نداشت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.