هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد عشق و فراق را بیان میکند. شاعر از ناتوانی در یافتن وصال معشوق، رنج دل، و بیخبری از وصلت او مینالد. او از عمری که در جستجوی عشق میگذرد سخن میگوید و از خشکی لبهایش در این راه شکایت دارد. در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که او را دریابد قبل از آنکه روزی برسد که دیگر نشانی از او نباشد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۴
به دلی وصل تو در نتوان یافت
جانی و بر تو ظفر نتوان یافت
راحت دل ز تو چون شاید بست
کز تو جز خون جگر نتوان یافت
از که پرسم خبر وصل تو من
که ز سیمرغ خبر نتوان یافت
گوهر عمر و وصال تو یکی است
که چو گم گشت دگر نتوان یافت
خشک لب میرم در کویت از آن
کام با دامن تر نتوان یافت
کارم امروز نمردی، دریاب
کاید آن روز که در نتوان یافت
طوطی عقل مجیر از چه خورد
چو ز لعل تو شکر نتوان یافت
جانی و بر تو ظفر نتوان یافت
راحت دل ز تو چون شاید بست
کز تو جز خون جگر نتوان یافت
از که پرسم خبر وصل تو من
که ز سیمرغ خبر نتوان یافت
گوهر عمر و وصال تو یکی است
که چو گم گشت دگر نتوان یافت
خشک لب میرم در کویت از آن
کام با دامن تر نتوان یافت
کارم امروز نمردی، دریاب
کاید آن روز که در نتوان یافت
طوطی عقل مجیر از چه خورد
چو ز لعل تو شکر نتوان یافت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.