هوش مصنوعی:
در این متن، شاعر از نبود وفاداری، یاری بیزحمت و روزهای بدون غم در جهان شکایت میکند. او اشاره میکند که حتی عاشقان نیز در عشق خود رنج میبرند و هیچکس در این دنیا انسانیت و دلداری واقعی نمییابد. در نهایت، شاعر بیان میکند که حتی اگر کسی از روزگار شکایت کند، به آرزوهای خود نمیرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه آن نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارد.
شمارهٔ ۱۵
کس درین دوران وفاداری نیافت
یاریی بی زحمت از یاری نیافت
روز عالم رفت و در عالم کسی
بی غمی را روز بازاری نیافت
هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل
تا از آن گل در جگر خاری نیافت
دل به جان آمد ز دست خویش از آنک
مردمی در هیچ دلداری نیافت
گر کسی رغم مجیر از روزگار
کام رنگی یافت او باری نیافت
یاریی بی زحمت از یاری نیافت
روز عالم رفت و در عالم کسی
بی غمی را روز بازاری نیافت
هیچ عاشق بر گلی ننهاد دل
تا از آن گل در جگر خاری نیافت
دل به جان آمد ز دست خویش از آنک
مردمی در هیچ دلداری نیافت
گر کسی رغم مجیر از روزگار
کام رنگی یافت او باری نیافت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.