هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام و نابرابری در رابطه عاطفی سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و از درد دل‌های بی‌پاسخ و صبر بی‌پایان خود می‌نالد. همچنین، به ناامیدی و ناتوانی در فرار از غم عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی پیچیده و احساسات عمیق مانند ناامیدی، بی‌وفایی، و رنج عشق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و زبان ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارد.

شمارهٔ ۲۲

به سر تو که دل تو سر انصاف ندارد
آن زید شاد کز اول به غمت جان بسپارد

آنکه یارش تو نباشی نفسی با که نشیند؟
وانکه حالش تو نپرسی غم دل با که گسارد؟

من خجل باشم اگر تا سر تو لعل بریزم
تو روا داری اگر بر سر من سنگ ببارد

تو الف قدی و شاید که وفا هیچ نداری
زانکه من دانم و تو هم که الف هیچ ندارد

چه شماری تو بر انگشت چه سنجی سخن آن؟
که به انگشت همی در غم تو روز شمارد

از تو جورست و ز من صبر بکن هر چه توانی
که فلک جور تو و صبر من آخر به سر آرد

سایه پرورده وصل است ارچه بدوست
غم عشق تو ز خورشید به سایه ش نگذارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.