هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و ناامیدی از دنیای ناعادلانه سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که از این جهان دلربا هیچ شور و جفایی برنیامده و عمری که گذشت، هیچ نوایی نداشت. غم و عشق باعث نابودی هزاران دل شده و زمانه به گونه‌ای است که هیچکس به راحتی نرسیده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند.

شمارهٔ ۳۳

ز عالم دلربایی بر نیامد
کزو شور و جفایی بر نیامد

چه گویم من تو خود دانی که بی زهر!
به باغ کس گیایی بر نیامد

نشد روزی به شب هرگز که آن روز
به دست غم خطایی بر نیامد

شد از ساز ارغنون عمر و افسوس
کزو بانگ نوایی بر نیامد

هزاران دل به کوی غم فرو شد
که هیچ آوازه جایی بر نیامد

زمانه جامه راحت چنان بافت
کزو کس را قبایی بر نیامد

مجیر از دست عشق اندر گلی ماند
کزان گل هیچ پایی بر نیامد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.