هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی و جذابیت یار خود می‌گوید و بیان می‌کند که دل و جانش را تسلیم او کرده است. او از غم و انتظار عشق می‌نالد و از ترس زمانه و از دست دادن معشوق سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به گذرا بودن عمر و زیبایی اشاره می‌کند و از فراق و درد دوری از یار شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فراق، غم و انتظار نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی بهتر درک می‌شوند.

شمارهٔ ۳۴

خوش است حسن تو تا دل ز یار بستاند
چو دل ستد ز دل و جان قرار بستاند

تویی و عشوه آن روی چون بهار که او
خراج نیکوی از نوبهار بستاند

غمت به هر دو جهان چون دهم که سرد بود
کسی که گل بدهد نوک خار بستاند

مگر ز من گله کردی که نستدم ز تو جان
اگر تو نستدهای انتظار بستاند

بهای حسن تو بنهاده ایم گوهر عمر
بده که گر ندهی روزگار بستاند

غمت خوش است ولیک از زمانه می ترسم
که او چو غم بدهد غمگسار بستاند

مجیر خسته تیر فراق باد آن روز
که جان نداده دل از دست یار بستاند
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.