۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷

بلبلان رخت به باغ افگندند
زاغ را بار سفر می بندند

دل لاله به عبیر آلودند
دهن باد به مشگ آگندند

باغ با باد صبا هم سخن است
چه سخن همدم و هم سوگندند؟

صبح و گل خنده زنانند به هم
هر دو بر کار جهان می خندند

سوگوارست بنفشه که هنوز
سوسن و یاسمن اندر بندند

تازه رویند ریاحین الحق
عاقلان جز که چنین نپسندند

تازه رویی به تا چند از غم
چون درین دایره روزی چندند

می شتابند وشاقان چمن
تا به سلطان جهان پیوندند

ارسلان آنکه دل و همت او
بیخ فتنه ز جهان بر کندند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.