هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی و یأس خود از دنیا و انسانها سخن میگوید. او احساس میکند که دیگر زیبایی، مهر، وفاداری و خرمی در جهان باقی نمانده است و همه چیز پوچ و بیمعنا شده است. شاعر به مخاطب هشدار میدهد که در این دنیا به دیگران دل نبندد، زیرا دیگر کسی باقی نمانده که ارزش اعتماد داشته باشد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، فضای کلی شعر ناامیدکننده و حزنآلود است و ممکن است برای کودکان و نوجوانان مناسب نباشد.
شمارهٔ ۳۶
با که گشایم نفس کاهل صفایی نماند؟
در همه روی زمین بسته گشایی نماند
بر چمن روزگار پی چه نهم کاندرو؟
نوش نهالی نرست مهر گیایی نماند
قافله خرمی زان سوی عالم گذشت
وز پی واماندگان بانگ درایی نماند
دل طلب یار کرد باز بترکش گرفت
دید که در هیچ کس هیچ وفایی نماند
بر سر کوی جهان انس مگیر ای مجیر!
کز همه دل خستگان جنس تو جایی نماند
در همه روی زمین بسته گشایی نماند
بر چمن روزگار پی چه نهم کاندرو؟
نوش نهالی نرست مهر گیایی نماند
قافله خرمی زان سوی عالم گذشت
وز پی واماندگان بانگ درایی نماند
دل طلب یار کرد باز بترکش گرفت
دید که در هیچ کس هیچ وفایی نماند
بر سر کوی جهان انس مگیر ای مجیر!
کز همه دل خستگان جنس تو جایی نماند
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.