هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی است که از معشوق خود می‌خواهد تا با او مهربان‌تر باشد و از آزار و اذیت او دست بردارد. شاعر از زلف‌های معشوق، دل‌سوختگی، نگاه‌های غمزه‌آمیز، و بی‌وفایی‌های او سخن می‌گوید و در نهایت اظهار می‌کند که با وجود همه‌ی این‌ها، باز هم عاشقانه به او وفادار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساساتی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۳

هر دم به بند زلف شکاری دگر مگیر
وحشی مباش با من و وحشت ز سر مگیر

دل گر نبود خاک تو بی سایه تو سوخت
جان خاک تست از سر او سایه بر مگیر

گفتی که زر چه جای زرست ای بهانه جوی؟
رنگ رخم ببین و بهانه به زر مگیر

صد دل به غمزه بشکن و روی از وفا متاب
بوسی ز لعل کم کن و تنگی شکر مگیر

آخر نه در غم تو شبی روز کرده ایم
طوفان آب دیده و آه سحر مگیر

هر چند صید ما نه سزاوار دام تست
ما را بریز خون و جز از ما دگر مگیر

گر بر درت مجیر ز مستی شبی گذشت
مدهوش عشق تست بر او این قدر مگیر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.