هوش مصنوعی:
در این شعر، شاعر از عشق و مستی معشوق خود سخن میگوید که با ورودش به شهر، همه را مجذوب خود میکند. مردم شهر به تماشای او میپردازند و او با حرکات مستانه خود توجه همه را جلب میکند. شاعر بیان میکند که اگر چنین شبی تکرار شود، دیگر جان و دلی در شهر باقی نخواهد ماند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مضامین پیچیدهتر مانند مستی و شور عاشقانه، مناسب مخاطبان با سطح درک بالاتر است.
شمارهٔ ۴۴
دوش دلبند من آن مهر گسل
آنکه زو ماه به خوبی است خجل
مست و مدهوش در آمد در شهر
شهر را ولوله زو شد حاصل
شمع در پیش و جهانی زن و مرد
شد نظاره آن شمع چگل
دست شنگانه بر آورده ز چاک
پای مستانه فرو برده به گل
به یکی شب که ازین شکل برفت
در همه شهر نه جان ماند و نه دل
گر شبی دیگر ازین دست کند
ما و فریاد و در شاه قزل
آنکه زو ماه به خوبی است خجل
مست و مدهوش در آمد در شهر
شهر را ولوله زو شد حاصل
شمع در پیش و جهانی زن و مرد
شد نظاره آن شمع چگل
دست شنگانه بر آورده ز چاک
پای مستانه فرو برده به گل
به یکی شب که ازین شکل برفت
در همه شهر نه جان ماند و نه دل
گر شبی دیگر ازین دست کند
ما و فریاد و در شاه قزل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.