۲۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰

ای عارض چون روزت روزم به شب آورده
وی غمزه جانسوزت جانم به لب آورده

جزعت به جگر خواری دل برده به صد زاری
لعلت به شکر باری شکلی عجب آورده

مهر تب صد غمگین داده ز لب شیرین
وز بهر من مسکین زان مهر تب آورده

دریاب که هم روزی بودم ز سر سوزی
با چون تو جگر دوزی روزی به شب آورده

هم سروی و هم بلبل هم سوسنی و هم گل
ای بر سمن از سنبل شور و شغب آورده

شد حال مجیر از غم بر دف زده در عالم
تو از غم او هر دم چون می طرب آورده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.