هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناملایمات روزگار و دوری از یاران و دیار خود شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که توسط زمانه و تقدیر مورد ستم قرار گرفته و از دردها و رنج‌هایش می‌گوید. همچنین، او از تنهایی و مصاحبت با ناجنس‌ها رنج می‌برد و دلش پر از آتش غم است. شاعر به‌ظاهر در دام روزگار گرفتار شده و امیدی به بهبود شرایط ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۳

اگر شکایت گویم ز چرخ نیست صواب
و گر عتاب کنم با فلک چه سود عتاب؟

ز جور اوست مرا صد حکایت از هر نوع
ز درد اوست مرا صد شکایت از هر باب

به تیغ قهر میان سپهر باد دو نیم
که دور ساخت مرا از دیار و از احباب

به نور عزم که جویم ز دوستان دوری
ولی چه سود قضا پیش دیده گشت حجاب؟

از آن جهت که ز بنای جنس ماندم دور
مرا به صحبت ناجنس می کنند عذاب

دل معلق پر آتشست در بر من
بدان صفت که قنادیل در بر محراب

اگر زیادت خون خواب آورد پس چیست؟
مرا دو دیده پر خون و نیست در دل خواب

گران چو لنگر بودم کنون سزاوارم
به غوطه خوردن در قعر بحر بی پایاب

چو مرغ زیرک ماندم به هر دو پا در دام
کنون چه سود که بر سوزیم بسان ز باب؟

ز من عربده بستد زمانه طبع نشاط
ز من به شعبده بربود روزگار شباب

چه جان من چه یکی داله شکسته کتف
چه جان چه یکی خیمه گسسته طناب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.