هوش مصنوعی: شاعر در نیمه‌شب به درگاه یار می‌رود و از عشق و رنج‌هایش می‌گوید. او از نیمه‌شب به عنوان زمان راز و نیاز و وصال یاد می‌کند و از درد فراق و اشتیاق دیدار یار سخن می‌گوید. هاتف غیبی نیز او را از خطر هشدار می‌دهد. شاعر در پایان از صبری که مانند ناخن بریده شده است و از یاری که در نیمه‌شب بازگشته، سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و هشدارهای هاتف غیبی نیاز به درک عمیق‌تری از زندگی و عواطف انسانی دارد.

شمارهٔ ۴

با شبروان شدم به در یار نیم شب
جستم بسوی حضرت او بار نیم شب

در گر چه آهنین بدو مسمار آتشین
آهم نه در گذاشت نه مسمار نیم شب

خورشید بود قافله سالار آسمان
بربست رخت قافله سالار نیم شب

شب را هزار طره فزون بود و کس ندید
بی آه سرد از آن همه یک تار نیم شب

هر جام می که عقل به من داد نیمروز
آمد به رغم من همه در کار نیم شب

آن جا که دیده ها ز غمش خون همی گریست
رفتم نهان ز دیده اغیار نیم شب

آواز داد هاتف غیبی حذر کنید!
کامد حریف مست دگر بار نیم شب

چون مهره خسته شد دلم از بس که بر گرفت
مهر راز در خزانه اسرار نیم شب

امروز شکرین سخنم زانکه کرده ام
قوت روان ز لعل شکر بار نیم شب

صبرم چو ناخن از پی آن سر بریده شد
کاورد خون به ناخن من یار نیم شب

زنهار در زبان مجیر از چه ماند از آنک
از یار باز گشت به زنهار نیم شب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.