هوش مصنوعی: این شعر از رنج و درد فراق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از غم و اندوه ناشی از دوری شکایت دارد و بیان می‌کند که هیچ درمانی برای این درد وجود ندارد. او از بی‌رحمی روزگار و آسمان در برابر رنج‌هایش گله می‌کند و آرزو می‌کند که روزی از این درد رها شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی مانند درد فراق، ناامیدی و شکایت از روزگار است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات پیچیده‌تر شعر کلاسیک فارسی، فهم متن را برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز می‌کند.

شمارهٔ ۲۸

نیک رنجورم ز رنج آتش فشان فراق
سخت خاطر خسته ام از دست دستان فراق

نیست روزی تا ز فرقت بر دل ما نیست غم
آنچ ما را هست بر دل باد بر جان فراق

درد بی درمان فراق آمد وزین معلوم نیست
هیچ صاحب درد را فی الجمله درمان فراق

خلق سرگردان بود چون گوی تا دور فلک
گوی غم باشد درافگنده به میدان فراق

نیست شفقت با فراق البته گویی زآسمان
آیت شفقت نیامد هیچ در شان فراق

میزبانی بس ترش روی آمد الحق زانکه نیست
لقمه ای جز استخوان غصه بر خوان فراق

نیک بخت و روز به آن کس بود کز آسمان
بر نیاید نام او روزی ز دیوان فراق

اتفاق است اینک گر صد ره بجویند از قیاس
گوهری بیرون نیاید جز غم از کان فراق

یارب آخر چند خواهد کرد جور روزگار؟
بر دل خلق جهان این تیرباران فراق

کی بود گویی که بینم من ز دوران فلک؟
چون فراغت از جهان گم گشته دوران فراق

نقدهای عیش را یک یک جدا بر سخته ام
کمتر از کم باز می خواند به دیوان فراق
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.