هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و سختی‌های زندگی خود می‌گوید و از ناملایمات روزگار شکایت دارد. او خود را با عناصری مانند خضر، سیمرغ، و جام جم مقایسه می‌کند و از بی‌عدالتی‌های جهان گله می‌کند. با این حال، در میان تمام این مشکلات، روحیه مقاومت و غرور خود را حفظ کرده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۰

در دستبرد نظم، ز دوران گزینه ام
گردون به صد قران ننماید قرینه ام

من خضرخان تاج دهم در جهان نطق
خضرست رشگ خورده لفظ کمینه ام

سیمرغ فارغم که نه دانه خورم نه آب
ایمه چه دانه نی بچه مرغ دینه ام؟

یا خود نداشت حوصله دهر زقه ام
حاصل نشد ز خرمن ایام چینه ام

در خاک نقد دفن کنند ای شگفت و هست
در آب طبع نقد معانی دفینه ام

صد جام جم کند ز من این چرخ شیشه رنگ
گر بشکند به سنگ جفا آبگینه ام

گردون مجو برو که مرا دل پر است ازو
گندم صفت شکافت ازین غصه سینه ام

دید آسمان مرا گهر اندر زبان چو تیغ
با تیغ قهر بدگهر آمد به کینه ام

آن را مبین که موج بلا از سرم گذشت
این بین که ماند بر سر خشکی سفینه ام

در بر گرفته اشک چو خط بر پیاله ام
دل خون شده زرشگ چو می در قنینه ام

هر شب نه از کلیچه مه پاره ای کم است
آن می خورم که بیش نماند هزینه ام

چون ماه کاست بشکنم از بهر نان روز
گر قرص آفتاب بود در خزینه ام

داند جهان که من که مجیر بلا کشم
هر چند پایمال شدم سرسری نه ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.