هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناتوانی خود در برابر نفس و هوا (تمایلات و وسوسه‌ها) سخن می‌گوید و اعتراف می‌کند که مشکلات و گرفتاری‌هایش ناشی از خود اوست. او از دشمنی نفس خود با خودش شکایت دارد و بیان می‌کند که حتی عقلش نیز در برابر وسوسه‌ها شکست می‌خورد. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که تنها راه نجاتش، رهایی از نفس و هوا است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، مفاهیمی مانند مبارزه با نفس و هوا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۳

درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم
میان نفس و هوا دست و پای چند زنم

هزار بار برآمد مرا که یکباری
ز دست چرخ فلک جامه پاره پاره کنم

گره چگونه گشایم ز سر خود که ز چرخ
هزار گونه گره در فتاده در سخنم

ز هر کسی چه شکایت کنم چو می‌دانم
که جرم من ز من است و بلای خویش منم

به هیچ روی مرا نیست رستگاری روی
که هست دشمن من در میان پیرهنم

حساب بر نتوانم گرفت بر خود از آنک
به هر حساب که هستم اسیر خویشتنم

هزار بار به یک روز عقل را ز صراط
به قعر دوزخ نفس و هوا فرو فکنم

اگر موافق طبعم ندیم ابلیسم
وگر متابع نفسم حریف اهرمنم

به گرد بلبل روحم قرار چون گیرد
میان خار چو گلزار جان بود وطنم

سزد که پیرهن کاغذین کند عطار
که شد ز نفس بدآموز پیرهن کفنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.