۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳ - در مدح ابوالحسن علی لشکری در عید اضحی

ای نگار خند خندان یک زمان با من بخند
تا کی این خشم تو تا کی چند از این ناز تو چند

شرم بردار از میان و جام می بر دست گیر
بند بگشا از میان و لب ز خندیدن مبند

گر مرا بی بند خواهی بند بگشا از میان
ور مرا بی گریه خواهی شاد بنشین و بخند

سرخ می مانا بجام زر همیدادی مرا
آن لب و می مر مرا اندیشه ای در دل فکند

کاین چرا آمد برون زو لفظهای همچو زهر
وان چرا چون زهر کرده حرفهای همچو قند

حرف چندین در جهان یکشب نشد آن غمگسار
فرق چندین در میان یک شب نشد آن دلپسند

بهر این خواهم لب جام و لب جانان بهم
تا بود گردد دلم دائم ز شادی دستبند

ای عدیل نرگس پرکین تو مشکین کمان
وی رفیق لاله رنگین تو پروین کمند کذا

مار کردار است زلفت زان قبل شد پیچ پیچ
کژدم آئین است جعدت زین سبب شد بند بند

دل زبون دارم ز مهر رویت ای ماه آنچنانک
دشمنان دارند جان از بیم شاه شیر بند

خسرو توران و ایران میر میران بوالحسن
آن چو خسرو بر سریر و آن چو بهمن بر سمند

تیره باشد پیش روشن رای او روز سپید
پست باشد پیش عالی قدر او چرخ بلند

کیقباد ار مانده بودی مهر او جستی بجان
زرد هشت ارزنده بودی مدح او خواندی بزند

کافران زو پند نشنیدند بسپردند جان
برگزید از بیم او کافرستان امروز پند

گاه بخشیدن ندارد رأی او روی و ریا
گاه کوشیدن ندارد طبع او دستان و فند

لشگری را کشت کو را مرگ نتوانست کشت
قلعه ای را کند کو را چرخ نتوانست کند

ز آتش شمشیر او دارند جان در تن چنانک
هست نالان و طپان مانند بر آتش سپند

لشگر فضلون همانجا شد فکنده کز قضا
شاه خصمان را فکند و خصم یاران را فکند

بد رسد گویند شاهان را ز دستوران بد
جز کنون این داستان را کس نیابد دلپسند

ای جهانت پیشکار ای روزگارت زیر دست
ای سپهرت رهنما ای کردگارت یارمند

باد هر روزیت عید و فتح بادت زین سپس
سوی کس بی نامه های فتح نفرستی نوند

گوسفند و گاو کشتن فرض هست این عید را
کاندرین آمد رضای ایزد بیچون و چند

ایزد از هر عید هست این عید راضی تر ز تو
زانکه کافر کشته بر جای گاو و گوسفند

تا بود کرم از گزند و تا بود رامش ز سود
تا بوند از سور خرم همچو از ماتم نژند

بد سگالت جفت ماتم نیکخواهت جفت سور
دوستت انباز سور و دشمنت جفت گزند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲ - در مدح ابوالمعمر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴ - فی المدیحه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.