هوش مصنوعی:
این متن یک شعر ستایشآمیز است که در آن شاعر به توصیف و تمجید از یک پادشاه یا شخصیت برجسته میپردازد. او از زیبایی، عدالت، مردانگی و بخشندگی این فرد سخن میگوید و تأکید میکند که چنین شخصی در جهان بینظیر است. همچنین، شاعر به تأثیرات مثبت حکومت این فرد بر مردم و دشمنانش اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم پیچیدهای مانند ستایش از حاکمان، مفاهیم تاریخی و فرهنگی، و استفاده از استعارههای ادبی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.
شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوالخلیل جعفر
ای ماه خوش حدیث و نگار نکو کنار
با شاخ زی من آر یکی نازه کو کنار
کرده تهی ز دانه زمانه میان او
کرده پر آب لاله همه تنش روزگار
ماند بمانده ناری بر شاخ نار بر
بگداخته بنار درون دانه های نار
زان آب نار و لاله بپیمانه می خورند
آزادگان بنام شهنشاه تاجدار
خورشید روزگار جهاندار بوالخلیل
جعفر که هست مفخر میران روزگار
چون او نیافرید خدا هیچ تاج بخش
چون او نپرورید جهان هیچ نامدار
آنکس که هست ناصح او تاجدار باد
وآنکس که هست حاسد او باد تاج دار
خرم شود ز زائر چون مفلس از درم
شادان شود ز سائل چون عاشق از نگار
مجلس چنو ندید ببزم اندرون جواد
میدان چنو ندید برزم اندرون سوار
در حلق دشمنانش زانده بود کمند
در دست دوستانش ز شادی بود سوار
تا آفریدگار جهان را بیافرید
چون او نیافرید بفضل آفریدگار
مانند چرخ علم دو گیتی نگاشته است
بر طبع او جهان چو بپولاد بر نگار
چونانکه گاه مردی شاهان شکار او
گنجش بگاه رادی خواهنده را شکار
مردی و مردمی بجهان گشت زو پدید
رادی و راستی بزمین زو شد آشکار
تا شاد کام باشد با ناز و نوش جفت
تا سوگوار باشد با درد و رنج یار
خیل موافقانش باشند شادکام
قوم منافقانش بادند سوگوار
بر شاه باد خرم و فرخنده فرودین
چشم عدوش دائم چون ابر نوبهار
با شاخ زی من آر یکی نازه کو کنار
کرده تهی ز دانه زمانه میان او
کرده پر آب لاله همه تنش روزگار
ماند بمانده ناری بر شاخ نار بر
بگداخته بنار درون دانه های نار
زان آب نار و لاله بپیمانه می خورند
آزادگان بنام شهنشاه تاجدار
خورشید روزگار جهاندار بوالخلیل
جعفر که هست مفخر میران روزگار
چون او نیافرید خدا هیچ تاج بخش
چون او نپرورید جهان هیچ نامدار
آنکس که هست ناصح او تاجدار باد
وآنکس که هست حاسد او باد تاج دار
خرم شود ز زائر چون مفلس از درم
شادان شود ز سائل چون عاشق از نگار
مجلس چنو ندید ببزم اندرون جواد
میدان چنو ندید برزم اندرون سوار
در حلق دشمنانش زانده بود کمند
در دست دوستانش ز شادی بود سوار
تا آفریدگار جهان را بیافرید
چون او نیافرید بفضل آفریدگار
مانند چرخ علم دو گیتی نگاشته است
بر طبع او جهان چو بپولاد بر نگار
چونانکه گاه مردی شاهان شکار او
گنجش بگاه رادی خواهنده را شکار
مردی و مردمی بجهان گشت زو پدید
رادی و راستی بزمین زو شد آشکار
تا شاد کام باشد با ناز و نوش جفت
تا سوگوار باشد با درد و رنج یار
خیل موافقانش باشند شادکام
قوم منافقانش بادند سوگوار
بر شاه باد خرم و فرخنده فرودین
چشم عدوش دائم چون ابر نوبهار
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸ - فی المدیحه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰ - در مدح شاه ابونصر جستان و پسرش ابوالمعالی شمس الدین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.