هوش مصنوعی:
این متن یک شعر عرفانی و اخلاقی است که به ستایش خداوند و صفات او مانند عدل، داد، دانش و بخشش میپردازد. همچنین، به مقایسههایی بین قدرت الهی و ضعف انسانها اشاره دارد و اهمیت رضایت خداوند در زندگی را برجسته میسازد. در بخشهایی نیز به مفاهیمی مانند عدالت، بخشش و ناپایداری دنیا پرداخته شده است.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آنها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۹۹ - فی المدیحه
ای آفریدگار چو تو نافریده کس
کار تو دانش و دهش و دین و داد بس
آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو
باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس
زی هر شهی نتازی هرگز برای جنگ
شهباز می نه پرد هرگز سوی مگس
حاجت به شحنه و به عسس نیست ملک را
زیرا که عدل و داد تو بس شحنه و عسس
را دان کنند از تو همی رادی اقتباس
چونانکه نور مه بود از مهر مقتبس
با دولت تو دولت و اقبال دشمنان
چون باد در سبد بود و آب در قفس
دوران به هر که هرچه دهد باز گیردش
هرچه آن دهی دگر نستانی تو باز پس
تو بحر بی کناری در جود و موج تو
در است و زر و موج بحار است خار و خس
چون کیقباد باشی در گنج و در بقا
چون بوفراس باشی بر صدرو بر فرس
کس در دیار تو نکند نوحه غیر جغد
کس در دیار تو نکند ناله جز جرس
هر سود کان ز دست تو ناید زیان بود
هر فضل کان ز پیش تو ناید بود هوس
نزدیک من مدیح تو خواندن فریضه تر
از زنده نزد مؤبدوز انجیل نزد قس
فریادرس توئی همه ملک زمانه را
چونانکه هست رسم بفریاد من برس
امسال ساز می بنمودند مردمان
بی می منم فتاده بدیماه در نکس
کاری بکس ندارم ور نیز دارمی
کاری است کاستوار ندارم بهیچ کس
انگور هفته ای بود ایخواجه زینهار
من بنده را ز راه کمین و درین سپس کذا
بادات جاودان زبر و زیر تاج و تخت
بادات جام و مسند پیوسته پیش و پس
کار تو دانش و دهش و دین و داد بس
آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو
باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس
زی هر شهی نتازی هرگز برای جنگ
شهباز می نه پرد هرگز سوی مگس
حاجت به شحنه و به عسس نیست ملک را
زیرا که عدل و داد تو بس شحنه و عسس
را دان کنند از تو همی رادی اقتباس
چونانکه نور مه بود از مهر مقتبس
با دولت تو دولت و اقبال دشمنان
چون باد در سبد بود و آب در قفس
دوران به هر که هرچه دهد باز گیردش
هرچه آن دهی دگر نستانی تو باز پس
تو بحر بی کناری در جود و موج تو
در است و زر و موج بحار است خار و خس
چون کیقباد باشی در گنج و در بقا
چون بوفراس باشی بر صدرو بر فرس
کس در دیار تو نکند نوحه غیر جغد
کس در دیار تو نکند ناله جز جرس
هر سود کان ز دست تو ناید زیان بود
هر فضل کان ز پیش تو ناید بود هوس
نزدیک من مدیح تو خواندن فریضه تر
از زنده نزد مؤبدوز انجیل نزد قس
فریادرس توئی همه ملک زمانه را
چونانکه هست رسم بفریاد من برس
امسال ساز می بنمودند مردمان
بی می منم فتاده بدیماه در نکس
کاری بکس ندارم ور نیز دارمی
کاری است کاستوار ندارم بهیچ کس
انگور هفته ای بود ایخواجه زینهار
من بنده را ز راه کمین و درین سپس کذا
بادات جاودان زبر و زیر تاج و تخت
بادات جام و مسند پیوسته پیش و پس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸ - فی المدیحه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ابونصر سعدبن مهدی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.