۱۴۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

چشمم ز غمت بهر عقیقی که بسفت
بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت

رازی که دلم ز جان همی داشت نهفت
اشکم بزبان حال با خلق بگفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.