۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳ - تاسف از جوانی و یاد از گذشته

وداع و فرقت احباب و یاد عهد شباب
دیار عمر امیدم، خراب کرد خراب

زیاد این، رخ زردم در آب گشت غریق
ز داغ آن، دل ریشم بر آتش است کباب

سرشک خون روان دل من است و لیک
سفید گشتن او را عجایب است عجاب

چو بر شود سوی چشمم ز دل بود چو عقیق
فرو چکد شده مانند لولوی خوشاب

هم آنچنان که اگر چند باشد آن گل سرخ
.......................... شود سفید گلاب

دریغ عمر گرامی و مدت شادی
دریغ عمر جوانی و صحبت احباب

رخ چو لاله سیماب من چو دید که بست
زمانه برد و بنا گوش من ز برف نقاب

به پژمرید بدینسان و بس عجب نبود
اگر به پژمرد از برف لاله سیراب

بدیع نیست ز بهر شباب و عمر عزیز
اگر سیاه کنم موی را همی به خضاب

اگر بسوک عزیزان کنند جامه سیاه
سیاه کردم من، موی خود بسوک شباب

ایا فریفته روزگار بی محصول
بعمر عاریت خویش تا کی این اعجاب

همیشه بر در تسلیم گرد از آنکه به جهد
برون نیاید هرگز سفینه از غرقاب

مکن گناه بامید آنکه گوئی هست
خدای عز و جل هر گناه را تواب

اگر شکار تذرو آرزو کنی رسدت
که قامت توخم آورد همچو چنگ عقاب

کنون که جفت شدی در دعا فزای بدان
که مر دعای تو را زود تر دهند جواب

همی نه بینی از روی تجربت که گمان
چو جفت گردد از او دور تو رود پرتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲ - مدح خواجه شمس الدین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴ - مدح عماد الدین محمد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.