هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌رحمی معشوق و جفاهای او شکایت دارد. شاعر با زبانی پراحساس، از عشق بی‌پاسخ، فراق و اندوه خود می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که دست از ستم بردارد. او معشوق را به زیبایی و فریبندگی توصیف می‌کند، اما در عین حال از بلایی که عشق او بر سرش آورده گله می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عاشقانه پیچیده، احساسات شدید و شکایت از جفا است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا سنگین باشد. درک کامل احساسات و مفاهیم شعر نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۶

ای دل بی رحم تو را، مایه ی شادی غم ما
این چه بلا بود قضا، من ز کجا نوز کجا

تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا
یا رب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

نگار جادو سخنی، سوار لشکرشکنی
آفت هر جان و تنی، فتنه دور ز منی

چون غمزه بر غمزه زنی، گشته بهم برفکنی
اینت بلائی که توئی، یا رب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

گرچه توئی سرو سهی، بچهره خورشید و مهی
چوپای در مهد نهی، ز دور نادیده رهی

دل بربائی ز رهی، برزنی و عشوه دهی
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

برکنی از عشوه سرم، خون کنی از غم جگرم
شبی چو باران بگرم، ور نخرامی زدرم

غصه ز تو چند خورم، محنت تو چند برم
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

شیفته زار توام، عاشق رخسار توام
گشته و بیمار توام، بدل گرفتار توام

بجان. خریدار توام، بیا. که در کار توام
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار ز تو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی

باشد شرمیت یقین، از من رنجور حزین
زغمزه بگشای کمین، مگر از این غمزه کین

اثیر خود را به از این، ز دوستداران بگزین
اینت بلائی که توئی، یارب زنهار زتو
یارب زنهار ز تو سخت بلائی که توئی
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵ - تأسف از درگذشت صدر اجل و سپردن سه پسر او بهاءالدین- جمال الدین- حسام الدین به سلطان الب ارسلان غازی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.