۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۵ - در مدح احمد عمر گفته از غزنین فرستاد

ای باد سپیده دم سفر کن
یک چند رفیقی قمر کن

با نغمت زهره همنفس باش
درصورت مشتری نظر کن

از خاک بهشت بوی بردار
وز پر همای بال و پر کن

از طایر یمن پای و سرساز
وز آب حیات روی ترکن

از طره مشکبار خوبان
خود را چو بهار بهره ور کن

بر مجمر سینهای عشاق
رو جلوه کنان یکی گذر کن

پیکان زمردین غنچه
از دیده بسدین سپر کن

هر دیده بخت را که بینی
همچون شکفه ز خواب بر کن

آنگه خوش و تازه و همایون
منزل بر احمد عمر کن

آن مسند را که جای تخت است
از عطر چو گلشن دگر کن

خاک قدمش چو بار دادت
خدمت چو قلم همه به سر کن

هر چند که نظم کردم این عقد
نثری که کنی از این گهر کن

نازک طبع و عزیز وقت است
گوئی چو حدیث مختصر کن

از بنده بگو که ای خداوند
کار حسن از کرم چو زر کن

از خوی خوش و حدیث شیرین
بهر دل خلق گل شکر کن

نیکی کردی و نیکت آمد
چون دیدی سود بیشتر کن

یارب تو حسود جاه او را
خسته دل و سوخته جگر کن

چون روی بروی شد به حاجت
چون محتاجانش دربدر کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴ - در مدح حسن بن احمد گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶ - وله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.