هوش مصنوعی: این شعر در مدح و ستایش فردی با صفات مردی و مردمی سروده شده است. شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارات زیبا، فضایل اخلاقی، شجاعت، ایمان، و بزرگی این شخصیت را توصیف می‌کند. از جمله ویژگی‌های برجسته‌ی او می‌توان به رشادت در جنگ، مهربانی در صلح، ایمان قوی، و تأثیر مثبت بر جهان اشاره کرد. شاعر همچنین از تأثیر این فرد بر فلک و ستارگان سخن می‌گوید و او را نماد مردی و مردمی می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق ادبی و عرفانی است و درک کامل آن نیازمند آشنایی با اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی و تشبیهات پیچیده است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جنگ، شجاعت، و فضایل اخلاقی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

شمارهٔ ۹۲ - در مدح خاقان محمود خان گوید

ای گوهر مطهر مردی و مردمی
اصل تو کان گوهر مردی و مردمی

در جنگ و صلح رستم میدان و مجلسی
در کین و مهر حیدر مردی و مردمی

دارد دل تو نور ز ایمان و معرفت
بارد لب تو شکر مردی و مردمی

نیک و بدت موافق هستی و نیستی
جان و دلت مسخر مردی و مردمی

قدر تو چرخ اعظم افلاک و انجم است
رأی تو سعد اکبر مردی و مردمی

سعد از تو گشت طالع ناهید و مشتری
جان از تو یافت پیکر مردی و مردمی

بی ساقه و طلیعه بند و گشاد تو
گردی نکرد لشکر مردی و مردمی

در بزم و رزم شکر بخندید و خون گریست
پیش تو جام و خنجر مردی و مردمی

در قبضه و بنان تو بادا بر امر و نهی
دایم حسام و ساغر مردی و مردمی

چرخ ار ز صبح صادق در پیش آفتاب
پرسد که کیست یاور مردی و مردمی

گوید جلال دنیا محمود خان که هست
بر چرخ ملک محور مردی و مردمی

ای سایه سعادت دنیا و آخرت
وی معجز پیمبر مردی و مردمی

ای آن عطاردی که نزیبد به اتفاق
برج تو جز دو پیکر مردی و مردمی

القاب عالی تو طرازیست بر کجا
بررایت مظفر مردی و مردمی

حاجت چو سایه گشت نهان تا چو آفتاب
پیدا شدی ز خاور مردی و مردمی

گر طالعت نبودی از رجعت و وبال
هرگز نرستی اختر مردی و مردمی

جام می بری ز خصم و جهان می دهی به دوست
وین هر دو هست در خور مردی و مردمی

قدرت نعوذبالله اگر سرکشی کند
عاطل بماند افسر مردی و مردمی

شد مردمی و مردی در عهد ما غریب
می دار دست بر سر مردی و مردمی

یارب چو خلق و خلق تو هرگز گلی شکفت
از گلبن معطر مردی و مردمی

آمد پدید نقش تو هرگه که داشتند
آیینه در برابر مردی و مردمی

گر نو عروس بخت تو در جلوه نیستی
هستی گسسته زیور و مردی و مردمی

روزی که دهر خطبه کند جز به نام تو
بادا شکسته منبر مردی و مردمی

چندانکه در جهان ز سکندر کنند یاد
ای پادشاه کشور مردی و مردمی

می بر کف چو بحر تو آب حیات باد
ای راستی سکندر مردی و مردمی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - در مدح خداوند زاده خسرو شاه گوید در جواب امیر معزی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - در مدح خاقان محمود خان گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.