۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲ - در مدح خاقان محمود خان گوید

ای گوهر مطهر مردی و مردمی
اصل تو کان گوهر مردی و مردمی

در جنگ و صلح رستم میدان و مجلسی
در کین و مهر حیدر مردی و مردمی

دارد دل تو نور ز ایمان و معرفت
بارد لب تو شکر مردی و مردمی

نیک و بدت موافق هستی و نیستی
جان و دلت مسخر مردی و مردمی

قدر تو چرخ اعظم افلاک و انجم است
رأی تو سعد اکبر مردی و مردمی

سعد از تو گشت طالع ناهید و مشتری
جان از تو یافت پیکر مردی و مردمی

بی ساقه و طلیعه بند و گشاد تو
گردی نکرد لشکر مردی و مردمی

در بزم و رزم شکر بخندید و خون گریست
پیش تو جام و خنجر مردی و مردمی

در قبضه و بنان تو بادا بر امر و نهی
دایم حسام و ساغر مردی و مردمی

چرخ ار ز صبح صادق در پیش آفتاب
پرسد که کیست یاور مردی و مردمی

گوید جلال دنیا محمود خان که هست
بر چرخ ملک محور مردی و مردمی

ای سایه سعادت دنیا و آخرت
وی معجز پیمبر مردی و مردمی

ای آن عطاردی که نزیبد به اتفاق
برج تو جز دو پیکر مردی و مردمی

القاب عالی تو طرازیست بر کجا
بررایت مظفر مردی و مردمی

حاجت چو سایه گشت نهان تا چو آفتاب
پیدا شدی ز خاور مردی و مردمی

گر طالعت نبودی از رجعت و وبال
هرگز نرستی اختر مردی و مردمی

جام می بری ز خصم و جهان می دهی به دوست
وین هر دو هست در خور مردی و مردمی

قدرت نعوذبالله اگر سرکشی کند
عاطل بماند افسر مردی و مردمی

شد مردمی و مردی در عهد ما غریب
می دار دست بر سر مردی و مردمی

یارب چو خلق و خلق تو هرگز گلی شکفت
از گلبن معطر مردی و مردمی

آمد پدید نقش تو هرگه که داشتند
آیینه در برابر مردی و مردمی

گر نو عروس بخت تو در جلوه نیستی
هستی گسسته زیور و مردی و مردمی

روزی که دهر خطبه کند جز به نام تو
بادا شکسته منبر مردی و مردمی

چندانکه در جهان ز سکندر کنند یاد
ای پادشاه کشور مردی و مردمی

می بر کف چو بحر تو آب حیات باد
ای راستی سکندر مردی و مردمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱ - در مدح خداوند زاده خسرو شاه گوید در جواب امیر معزی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳ - در مدح خاقان محمود خان گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.