هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از جفای معشوق سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی و آزارهای معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که چگونه نگاه و رفتار او باعث نابودی جمعیت عاشقان شده است. همچنین، شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر خود در راه عشق و صبر در برابر بلاهای چرخ روزگار می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، رنج‌های عاطفی و اشارات به مفاهیم فلسفی مانند صبر و تقدیر است که برای درک بهتر به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۷

بستی گره از بهر جفا زلف دو تا را
برداشتی از روی زمین رسم وفا را

تا بسته مژگان تو گشتیم بغمزه
زد چشم تو بر هم همه جمعیت ما را

کس نیست که آیین جفا به ز تو داند
آیا ز که آموختی آیین جفا را

از دایره چرخ کشیدم سر همت
تا چند کشم منت هر بی سر و پا را

عمریست براهت شده ام خاک که گاهی
آیی سوی من بوسه زنم آن کف پا را

هر لحظه بمن می رسد از چرخ بلایی
دامیست قد خم شده ام مرغ بلا را

گر قصد دل و دین فضولی کند آن بت
ناصح مده آزار مکن منع خدا را
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.