هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نادیده گرفته شدن و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند و از درد فراق و جفای او می‌نالد. او از باد و صبا می‌خواهد که پیام دلشکستگی‌اش را به معشوق برسانند و از آتش عشقی که در دل دارد سخن می‌گوید. شاعر همچنین به فضل و رفعت معشوق اشاره می‌کند و سر فرود آوردن در برابر او را نشانه‌ای از این بزرگی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی پیچیده و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از مضامین مانند جفا و شکایت برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۷۸

من چه کردم که مرا از نظر انداخته
نظر لطف بجای دگر انداخته

هست بنیاد وفای همه خوبان محکم
تو سبب چیست که این رسم برانداخته

خشک ساز اشک من ای باد که ضایع نشود
خاک راهش که بدین چشم تر انداخته

ای صبا حال دلم چیست دران کوی بگو
دی شنیدم که بدان جا گذر انداخته

آب شمشیر جفای تو مگر بنشاند
آتشی را که توام بر جگر انداخته

سربلند است میان همه اهل نظر
تو بتیغ ستم او را که سر انداخته

سبب رفعت قدر تو فضولی این بس
که سر عجز بدان خاک در انداخته
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.