هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف حالات انسانی می‌پردازد که از خاک برخاسته و پس از رسیدن به قدرت و ثروت، دچار غرور و خودبینی شده و در نهایت به سرنوشتی شوم دچار می‌شود. شاعر با خطاب به دوران (زمان)، از بی‌عدالتی‌ها و ناپایداری دنیا شکایت می‌کند و تأکید می‌کند که همه نعمت‌ها امانتی هستند که در نهایت بازپس گرفته می‌شوند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۴

مرده دیدم پریشان گشته اجزای تنش
کرده منزل استخوان کله اش از مار و مور

طبع را از فکر اوصاف غم افزایش ملال
دیده را از دیدن حال پریشانش نفور

گفتم ای دوران چرا این نطفه پاکیزه را
از سریر دولت آوردی بمحنت گاه گور

چیست جرم این که در عالم سزای خویش یافت
فطرت او را چه شد واقع که واقع شد فتور

گفت ای از حکمت احوال دوران بی خبر
غره بود این بی ادب اینست انجام غرور

قبل ازین خلقت وجودش را نبود این اعتبار
ره نمودم هستی او را بصحرای ظهور

من شدم مشاطه حسنش بزلف و خط و خال
من شدم استاد تعلیمش به ادراک و شعور

یافت چون تمکین استقلال قدر و منزلت
گشت چون سرمست جام عشرت عیش و سرور

دید خاک و انجم و افلاک را محکوم خود
کرد دعوای انانیت بتدریج و مرور

شد چنان سرمست کز مستی ندانست از کجاست
در طبیعت میل در دل معرفت در دیده نور

با وجود آن که می کردند دایم خدمتش
طعنه می زد بر مدار چرخ و دوران و دهور

در جمیع عمر خود هرگز ز من راضی نشد
گشت بر من نیز استرداد نعمتها ضرور

مستعار چند کز من داشت بگرفتم ازو
من ازو چیزی که از وی بود بگرفتم بزور

حال او اینست حالا تا چه بیند عاقبت
از جزای این عمل در موقف عرض امور
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.