هوش مصنوعی: شاعر از فلک (سرنوشت یا آسمان) شکایت می‌کند که از تعرض و آزار آن در امان نیست. فلک در پاسخ می‌گوید که او بی‌گناه است و کسی را بی‌جهت نمی‌آزارد. سپس توصیه می‌کند که از دلبستگی به دنیا بپرهیزد، به منصب و مقید نباشد، و به جای نگرانی از عزل و نقصان، به پاکان و همتایان خود توجه کند.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین، زبان شعر کلاسیک فارسی ممکن است برای گروه‌های سنی پایینتر نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۱

تعرضی بفلک دوش کردم و گفتم
که ای نیافته کس از تعرض تو امان

کدام شیوه گزینم چه کار گیرم پیش
که عاقبت نرسانی مرا زیانی ازان

فلک ز روی غضب تند گشت و داد جواب
که بی گناه تعرض بحال من مرسان

من آن نیم که ز من بی جهت کسی رنجد
تعرضی که مرا هست بی وسیله مدان

گر از میانه چو خط دایره کنار گرفت
که از کنار بنقطه کشیدمش بمیان

گر از تعرض بیداد من حذر داری
توکلی کن و بردار دل ز کار جهان

مشو مقید منصب مبین ملالت عزل
مخواه فایده در عمل مکش نقصان

ترا نظایر و اقران گروه پاکانند
نگاه دار حدود نظایر و اقران
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.