۱۴۷ بار خوانده شده

بخش ۱۱ - مناظره با طنبور

شبی رقتی داشتم در نماز
بمعبود می کردم افشای راز

گهی در قیام و گهی در قعود
گهی در رکوع و گهی در سجود

در اثنای طاعت من بی قرار
شنیدم ز جایی صدایی سه بار

ز دل رفت اندیشه ی طاعتم
درید از هوا پرده عصمتم

به او گفتم ای منشاء هر خطا!
مشو هیمه ی آتش کفر ما

چرا رسم و راهت چنین گمرهیست
سرت از خیال قیامت تهیست

کلید در گنج هر آفتی
به ابلیس سرمایه ی حیلتی

به دست تو هر رشته ای هست دام
که صید دل خلق سازی مدام

به صد جا میان بسته ای متصل
که بربایی آثار طاعت ز دل

اگر سینه ای را وطن ساختی
ازو رسم تقوی برانداختی

ور انگشتی از تو به جنبش رسید
ز تحریک تسبیح رغبت برید

بیا چون من از آتش اندیشه کن
ره توبه گیر و ورع پیشه کن

چنین گفت طنبور صاحب خبر
که بر پرده داری مشو پرده در

مپندار بر خود هنر عیب من
اگر عیب دارم برویم مزن

منم کرده قطع بیابان دور
ز غیب آمده سوی ملک ظهور

درین ره شدم همنشین بسی
نخورده غم از اعتراض کسی

تو بر سینه ام می زنی دست رد
چنینم مکن گر نداری مدد

چه آگاهی از کارگاه جان
که مقبل که و کیست مدبر دران

به دریای احسان پروردگار
ز چون من خسی کی نشیند غبار

در آنجا که دیوان عفو و عطاست
غم معصیت لاف طاعت خطاست

مگر غافلی در بساط بسیط
ز سر علی کل شی ء محیط

مغنی بطنبور رغبت نمای
بمفتاح رغبت دری بر گشای

کزان در رواحل رواحل نشاط
برون آید و پر شود این بساط

فضولی کند ترک بیم عذاب
نشاطی کند زین بساط اکتساب

خوشا آنکه او مست خیزد ز گور
برندش بدوزخ ز خود بی شعور

شررهای آتش به وقت عذاب
نماید به او قطره های شراب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰ - نشأه جام پنجم
گوهر بعدی:بخش ۱۲ - نشأه جام ششم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.